السلام علیک أیها الرحمه الواسعه.[1]
ان رحمه ربکم وسعت کل شی و أنا تلک الرحمه.[2]
اللهم هب لنا رأفته و رحمته و دعاءه و خیره.[3]
و اکمل ذلک بابنه رحمه للعالمین.[4]
و اشفق علیهم من آبائهم و أمّهاتهم.[5]
امام، مظهر اسمای حسنای الهی و تجلی رحمت واسع حق است. کسی که تربیت شدهی خدای رحمان باشد، مظهر رحمت بیکران الهی است. در وسعت سینهی او که دریاها هم به چشم نمیآید، کران، تا به کران عشق به همهی انسانها موج میزند.
امام، پدری مهربان، همدمی شفیق و همراهی خیر خواه است.[6] در حجم نگاه سبز او، افق هم، رنگ میبازد. حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ شاهد همهی دردها و آلام انسانها است. دل او، دل بیداری است که همراه هر تازیانه و هر قطرهی خون و هر فریاد، حضور دارد و درد و رنج مرا از من بهتر و بیشتر احساس میکند و برای من بیش از خود من میسوزد، چرا که معرفت و محبت من، محدود و غریزی است، در حالی که معرفت او، حضوری و محبت او به وسعت وجودی او باز میگرد و تجلّی رحمت واسعهی حق است.[7]
دریغا! در گوش ما همواره، از قهر مهدی ـ علیه السّلام ـ گفتهاند و ما را از شمشیر و جوی خون او ترساندهاند و از مِهر و عشق او به انسانها و تلاش و فریادرسی او به عاشقان و منتظرانِ خود کمتر گفتهاند! هیچ کس به ما نگفت که اگر او بیاید، فقیران را دستگیری، بیخانمانها را سامان، بیکسان را همدم، بیهمسران را همراه، غافلان را تذکّر، گم گشتگان را راه، دردمندان را درمان و در یک کلام، خاک نشینان عالم را تاک نشین خواهد کرد.
قهر او نیز جلوهی محبت او است، چه این که قهر او بر جماعتی اندک و ناچیز از معاندان و نژاد پرستانی خواهد بود که علیرغم رشد فکری انسانها در آن عصر، و هدایتها و معجزات آن حضرت و نزول مسیح ـ علیه السّلام ـ از آسمان و اقتدایش به وی، باز هم به او کفر میورزند و حکومت عدلش را گردن نمیگذارند و در زمین فساد میکنند، کسانی مانند صهیونیستها که دشمن انسانیّتاند و جز زبان زور، هیچ زبانی نمیفهمند، و این، یعنی خارها را از سر راه انسان و انسانیت برداشتن و مهر در چهرهی قهر.
آری، چه سخت است مولای مهربانی را که رحمت واسع حق است و در دلش، عشق به انسانها موج میزند، به چنین اتهامهایی خواندن و «میرِ مِهر» را، «میرِ قهر» نشان دادن!
در اینجا، مروری داریم به گوشههایی از جلوههای مهر و محبت امام رحمت آخرین ذخیره الهی، حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ :
1ـ نامیدن (حضرت برخی از دوستدان خود را به اسم یاد میکرد)
نام هر کس، عاطفیترین، شخصیترین و مورد علاقهترین نشانهی هر کس است. آن گاه که نام ما را میخوانند، چه بسیار مایهی شادمانی و سرور ما میگردد. هر چه، خوانندهی ما، محبوبتر و زیباتر، شنیدن صدای دلربای او و شنیدن اسم و نام خود از زبان او دل پذیرتر و سرور انگیزتر. به راستی چه ابتهاجی دارد آن که نام خود را از زبان خدای عالم میشنود: سلامٌ علی ابراهیم، سلامٌ علی نوح، سلامٌ علی آل یاسین، ....
مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ همهی مردم و به ویژه شیعیان خود را نیک میشناسد و با نام تک تک آنان آشناست.[8] نامهی اعمال ما، هر هفته، به خدمت حضرتش عرضه میشود. او، هرگز، یاد ما را از خاطر نمیبرد (ولا ناسین لذکرکم). چه شعف انگیز است که در سرزمینی غریب، یکه و تنها آن جا که راه را گم کردهای، ناگهان، کسی با زبان آشنا، تو را بخواند و با مهربانی، تو را در آغوش نگاهاش بنشاند.
ـ روزی آیت الله العظمی بهاءالدینی به من گفت: «امسال، در مکهی معظمه در مجلسی که آقا امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ تشریف داشتند، اسم افرادی برده شد که مورد عنایت آقا بودند، از جملهی آنان حاج آقا فخر[9] بود.»
خودم را به حاج آقا فخر رساندم و از ایشان پرسیدم: «چه کردهای که مورد عنایت حضرت واقع شدهای؟»، گریه کرد و پرسید: «آقای بهاء الدینی نگفت چه گونه خبر به ایشان رسیده است؟» گفتم: «نه» حاج آقا فخر گفت: «من، کاری نداشتهام، جز این که مادر من، علویه است و افلیج و زمینگیر شده است. تمام خدمات او را خود بر عهده گرفتهام، حتی حمام و شستشوی او را. من گمان میکنم، خدمت به مادر، مرا مورد عنایت حضرت قرار داده است.»[10]
ـ للأخ السدید و الولیّ الرشید الشیخ المفید أبی عبدالله محمد بن محمد بن النعمان، أدام الله إعزازه.[11]
2ـ سلام (تحیّت و سلام امام بر دوستداران خود)
سلام، تحیت و برکت و رحمت و سلامتی است؛ نشانهی محبت و صفا، اخلاص و یک رنگی است؛ رمز عاشق و معشوق، مرید و مراد است. سلام خدا و امام بر هر کس، مُهر تأییدی است بر کارنامهی او.
«سلامٌ علی ابراهیم». در روایت است، آن گاه که فرشتگان الهی، نزد ابراهیم آمدند و بشارت تولد فرزند برای او آوردند و بر او سلام کردند، لذّتی که ابراهیم ـ علیه السّلام ـ از سلام این فرشتگان برد، با تمام دنیا، برابری نداشت. به راستی چه لذتی دارد سلام مولا![12]
«سلام علیک أیّها الولی المخلص لنا فی الدین، المخصوص فینا بالیقین»
«سلام علیک أیّها الناصر للحق، الداعی الی کلمه الصدق»[13]
ـ چون ثلث از راه را تقریباً (برگشتم) سیّد جلیلی را دیدم که از طرف بغداد رو به من میآید. چون نزدیک شد، سلام کرد...[14]
3ـ معانقه و در آغوش گرفتن
ـ چون نزدیک شد، سلام کرد و دستهای خود را گشود برای مصافحه و معانقه و فرمود: «اهلاً و سهلاً!» و مرا در بغل گرفت و معانقه کردیم و هر دو هم را بوسیدیم.[15]
ـ چرا این طور نباشد و حال آن که حضرت ولی عصر ـ ارواحنا فداه ـ مرا شبی در مسجد کوفه به سینهی خود چسبانیده است.[16]
ـ در این موقع وارد مسجد سهله شدیم، در مسجد کسی نبود. ولی پدرم در وسط مسجد ایستاد که نماز استغاثه بخواند. شخص از طرف مقام حجت ـ علیه السّلام ـ نزد او آمد. پدرم به او سلام کرد و با او مصافحه نمود. پدرم به من گفت: این کیست؟ گفتم: آیا حضرت حجت ـ علیه السّلام ـ است؟ فرمود: پس کیست؟!.[17]
4ـ نظارت (آگاهی از احوالات جامعهی شیعه)
«فإنّا نحیط علماً بأنبائکم ولا یعزب عنّا شیء من أخبارکم»
ما بر اخبار و احوال شما، آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما، بر ما پوشیده و مخفی نمیماند.
«إنا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللأواء و اصطلمکم الاعداء»؛
ما، در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی و اهمال نکردهایم و یاد شما را از خاطر نبردهایم، که اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها، بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشهکن میکردند.
«صاحب هذا الأمر یتردد بینهم و یمشی فی أسواقهم و یطأ فرشهم...»؛
صاحب این امر، در میان آنان، راه میرود و در بازارهایشان رفت و آمد میکند، روی فرشهایشان گام بر میدارد...
5ـ شریک غم و شادی
در این مورد، طوایفی از روایات ووجود دارد که صاحب مکیال المکارم آنها را متذکّر شده است.[18] جدای از آنها از دیگر ائمه ـ علیهم السّلام ـ نیز در این مورد، روایات فراوانی به ما رسیده است:
امام امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ میفرماید:
«إنا لنفرح لفرحکم و نحزنُ لِحُزنکم...»؛
«ما، در شادمانی شما، شاد، و برای اندوه شما، اندوهگین میشویم...»[19]
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید:
«والله! لأنا ارحم بکم منکم بأنفسکم...؛»
«به خدا سوگند! که من، نسبت به شما، از خود شما، مهربانتر و رحیمترم.»[20]
امام رضا ـ علیه السّلام ـ نیز میفرماید:
«ما من احد من شیعتنا ولا یغتّم إلاّ اغتممنا لغمّه ولا یفرح إلاّ فرحنا لفرحه...»؛
«هیچ یک از شیعیان ما، غم زده نمیشود، مگر این که ما نیز در غم آنان، غمگین، و از شادی آنان، شادمانیم. و هیچ یک از آنان، در مشرق و مغرب زمین، از نظر ما، دور نیستند و هر یک از شیعیان ما که بدهی از او بماند (و نتوانسته باشد بپردازد) بر عهدهی ما است...».
6ـ دعا برای دوستداران خود
امام ـ علیه السّلام ـ همواره، بر دوستدران خود دعا میکند. صاحب مکیال المکارم در اثبات این مدعا، چنین میگوید:
چون مقتضای شکرِ احسان، همین است. و دلیل بر آن، فرمایش مولی صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ در دعایی است که در مُهج الدعوات میباشد:
«و کسانی که برای یاری دین تو، از من پیروی میکنند، نیرومند کن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار ده، و بر بدخواهان من و ایشان، پیروزشان گردان....»[21]
بدون شک، دعا کردن برای آن حضرت و برای تعجیل فرج آن جناب، تبعیت و نصرت او است؛ چون یکی از اقسام نصرت حضرت صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ یاری کردن به زبان است، و دعا برای آن حضرت، یکی از انواع یاری کردن به زبان میباشد.
و نیز دلیل بر این معنا است که در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ذیل آیهی شریفه «و إذا حییتم بتحیه فحیّوا بأحسن منها أو ردّوها»[22] و هرگاه مورد تحیت (بدرود و ستایش) واقع شدید، به بهتر یا نظیر آن، پاسخ دهید.» گفته است: «سلام و کارهای نیک دیگر.»[23]
واضح است که دعا، از بهترین انواع نیکی است، پس اگر مؤمن، برای مولای خود، خالصانه دعا کند، مولایش هم برای او خالصانه دعا میکند، و دعای آن حضرت، کلید هر خیر و داس هر شرّ است. [1] . مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین.
-------------------------------------
[2] . بحار الأنوار، ج53، ص11.
[3] . دعای ندبه.
[4] . حدیث لوح از جابر بن عبدالله انصاری، کافی، ج 1، ص 528 - 527؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 195؛ الغیبه، شیخ طوسی، ص 146 - 143.
[5] . روزگار رهایی، ج 1، ص 129 (به نقل از الزام الناصب، ص 10).
[6] . الامام الامین الرفیق و الولد الشفیق، و الاخ الشفیق، و کالامّ البّره بالولد الصغیر مفزع العباد..؛ امام، امین و دوست است، و پدر مهربان و برادر هم زاد است، و مانند مادری مهربان است مهربان است نسبت به فرزند خردسال خود، و پناهگاه مردم است. (تحف العقول، ص 324).
[7] . إن رحمه ربّکم وسعت کلّ شىء و أنا تلک الرحمه. (بحارالانوار، ج53، ص11).
[8] . ر.ک: آیه 105 از سورهی توبه و روایت ذیل آن.
[9] . حاج آقا فخ، از صالحانی بود که چند سال پیش، در قم، از دار دنیا رحلت کرد.
[10] . سیری در آفاق (زندگی نامهی حضرت آیت الله العظمی بهاء الدینی، ص374).
[11] . نامه به شیخ مفید.
[12] . تفسیر نمونه، ج27، ص186.
[13] . نامهی حضرت به شیخ مفید، بحار، ج53، ص175 ـ 176.
[14] . داستان حاج علی بغدادی، (النجم الثاقب، حکایت...، مفاتیح الجنان در زیارت کاظمین).
[15] . داستان حاج علی بغدادی، (النجم الثاقب، حکایت...، مفاتیح الجنان.
[16] . داستان علامه بحر العلوم (عنایات حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به علما و طلاب، محمد رضا باقی اصفهانی، ص262).
[17] . توجهات ولیعصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به علما و مراجع تقلید، عبدالرحمن باقر زاده بابلی، ص84.
[18] . ز.ک: ترجمه ی مکیال المکارم، ج1، ص341 ـ 342.
[19] . مکیال المکارم، ج2، ص94 و 53.
[20] . مکیال المکارم، ج1، ص94 و 53.
[21] . مهج الدعوات، ص302.
[22] . نساء/86.
[23] . تفسیر القمی، ج1، ص145.